baroot-kh22 On

در سالگرد 18تير، دانشجويان قصد دارند كه در تمامي دانشگاهها شوري دگر بپا كنند.
قيام 18تيرسال78 مانند آتشفشان فوران كرد و 6روز پايداري جانانه دانشجويان، لرزه بر اندام نظام افكند. اين سيل خروشان قيام در دانشگاهها، تصوير سالها خاموش بودن دانشگاهها را از ذهنها زدود و نشان داد كه هميشه دانشگاه «سنگر آزادي» بوده و خواهد بود.
اين قيام سرآغاز جنبشي شد كه در ادامة آن امروز، دانشجويان در دانشگاهها فرياد آزاديخواهي را سر داده و شكست قطعي و تاريخي حكومت ملاها را رقم ميزنند.
اگر چه قيام دانشجويي در تيرماه1378 در اعتراض به تصويب قانون جديد سانسور و توقيف روزنامة «سلام» شروع شد
سازمانهای دانشجويی، کميته يی را بنام کميته تحصن شکل دادند. اين کميته توقيف «روزنامه سلام» را محکوم کرده و ساير دانشجويان را به تحصن در کوی دانشگاه تهران دعوت كرد.
اين قيام بسرعت به شهرهاي ديگر كشور از جمله: تبريز، شيراز، مشهد، اصفهان، همدان، اروميه و مهاباد و چندشهر ديگر كه بالغ بر 14شهر ميشد سرايت كرد و دانشجويان نشان دادند كه بهترين پاسخ به سركوبهاي افسارگسيخته، قيام عليه استبداد است.
در 18تير78 بيش از ده هزار دانشجو تظاهراتي را سازماندهي كردند كه لرزه بر اركان نظام انداخت.
اين اعتراض و تحصن دانشجويان نهايتاً در شب 18تير به حمله و هجوم وحشيانه نيروهاي انتظامي و لباس شخصيها منجر شد كه تعدادي از دانشجويان را از طبقه دوم ساختمان به پايين پرتاب كرده و كشته و مجروح شدند.
در آن زمان رئيس جمهور وقت در ايران خاتمي بود كه فرمان سركوب دانشجويان را به وزير كشور داد .
درس بزرگ اين اتحاد سراسري در 18تير نفي نظام بود و شعارها، (شعارهايي مانند مرگ بر ديكتاتور ـ مرگ بر خاتمي و زنده باد آزادي) توسط دانشجويان سرداده شد.
دانشجويان بعنوان آگاهترين و بالنده ترين عنصر اجتماعي، با اتحاد و همبستگي با ديگر اقشار مردم، در سالگرد قيام 18تير بپا خاسته و مردم را عليه اين استبداد ديني فرا ميخوانند. اين بزرگداشت در شرايطي است كه شاهد قيام مستمر مردم ايران از فرداي انتخابات قلابي رياست جمهوري هستيم. وظيفه دانشجويان اينست كه در سالگرد 18تير با برگزاري تظاهرات و فريادهاي آزاديخواهانه اقشار مختلف كشور را نيز به اين تظاهرات دعوت كنند تا همه با هم با شعار «مرگ بر ديكتاتور ـ زنده باد آزادي» حق مشروع آزادي بيان و آزادي زندانيان سياسي را فرياد كنند.

baroot-kh22 On

آمادگی مردم برای حضور در اعتراضات 18 تیر
مردم برای هیجده تیر آماده می شوند. به گزارش خبرنگار آژانس ايران خبـــر با نزدیک شدن به سال روز حمله ی وحشیانه ی مزدوران حكومتي به کوی دانشگاه در 18تیر سال 78 مردم بار دیگر برای بیان اعتراضات خود علیه حكومت سركوبگر آماده می شوند. مردم معترض قصددارند همچون سال گذشته سال روز قیام دانشجویان وشهادت عزت ابراهیم نژاد شهیدکوی دانشگاه را درقالب رویدادی عمومی گرامی بدارند و با استفاده از این فرصت تاریخی اعتراض خود را به اين نظام بیان دارند.
طی روزهای گذشته و باوجود تعطیلات چند روزه در کشور به مناسبت سالروز میلاد امام نخست شیعیان، فراخوان هایی درنقاط مختلف شهرتهران مبنی برحضور مردم در این روز منتشر شده است. به نظر می رسد مردم قصددارند با حضور در خیابان های تهران این بار هم پیوند جنبش دانشجویی با جنبش مردمي را گرامی بدارند. حكومت در سال های گذشته تلاشش براین بوده است تا جنبش دانشجویی را جدا از جنبش اعتراضی مردم نشان دهد اما سال گذشته همانند سال 78 مردم با حضور در خیابان های پایتخت حمایت های خود از جنبش آزادی خواه دانشجویی را به منصه ی ظهور رساندند و امسال نیز قصد دارند تا با حضور درخیابان ها ضمن بیان اعتراضات خود خونی تازه در رگ های جنبش دانشجویی وجنبش آزادی خواهي مردم ایران جاری سازند.

baroot-kh22 On

سلاحي به نام ماهواره:
پژوهشگران آلماني روبا‌ت‌هاي پرنده‌اي طراحي کردند که قادر خواهند بود ماهوا‌ره‌ها را در فضا، شکار و تعمير کنند. امنيت اين روبا‌ت‌ها که اگر از کنترل خارج شوند تبديل به اسلحه‌‌‌اي فضايي خواهند شد، هنوز تضمين نشده است. پروژه پر هزينه و پيچيده سازمان هوا و فضاي آلمان، حيرت و تحسين کارشناسان هوا و فضا را برانگيخته است. پژوهشگران آلماني، روبات‌هايي طراحي کردند که بيشتر به آدم فضاييهايي کارتوني شباهت دارند. روباتي که قرار است مثل تعميرکاران خودروهاي بين‌راه مانده، هرزمان که لازم شد راهي فضا شود و ماهواره‌‌‌‌اي که دچار اختلال شده را تعمير مي‌کند
اين روبات‌هاي پرنده از مرکز کنترل روي زمين هدايت مي‌شوند. مرکزي که در آن مهندس هدايت کننده روبات روي صندلي مخصوصي مي‌نشيند و مثل فيلم ”آواتار“ جيمز کامرون، کنترل سيستم مرکزي يا همان مغز روبات را در اختيار مي‌گيرد. اين مهندس کنترل خود را در فضا حس مي‌کند و حتي قادر است با حرکت انگشتان خود، تعمير قطعات فضايي را کنترل کند.
اين روبات‌هاي پرنده مي‌توانند ماهوار‌ه‌هايي را که از کنترل خارج شدند، شکار کنند و در صورت نياز از کار بياندازند. يکي از مهمترين سوال‌ها اينجاست که اگر يکي از اين روبا‌ت‌ها توسط دزدان اطلاعاتي يا تروريست‌ها ربوده شود چه؟ چه تضميني وجود دارد که از اين آدم‌فضاييها براي نابودي ساير ماهواره‌ها استفاده نشود؟
نبرد فضايي ماهواره‌ها روبات‌هاي پرنده!
گرافيکي از مدار ماهواره جهت‌ياب گاليلهگوتز نوينک از موسسه پژوهشکده صلح و سياست امنيتي هامبورگ مي‌گويد: «تکنولوژي‌ماهوا‌ره‌ايي در موارد بسياري، کابرد دوگانه دارد. استفاده نظامي بهخصوص استفاده مستقيم در هدايت سلاحهاي جنگي يک نمونه روشن آن است». ‌روبا‌ت‌هاي پرنده قادرند ماهواره‌هاي فعال را تعمير کنند، از کار بياندازند يا حتي از مدار خارج کنند آن‌هم بدون آنکه، نيازي به موافقت دفتر مهندسي ماهواره داشته باشند.
يوهان ديتريش وورنر رئيس سازمان هوا و فضاي آلمان مي‌گويد: «ما اهداف نظامي را دنبال نمي‌کنيم». او تأکيد مي‌کند که پروژه ‌روبات‌هاي پرنده براي نابودي طراحي نشدند. به گفته پروفسور وررنر اين تکنولوژي تنها براي تعمير يا بازگرداندن ماهواره‌هاي از کار افتاده طراحي شده است.
وي در عين حال اشاره مي‌کند: «اگر قرار باشد تمام مدت با اين ترس دست‌وپنجه نرم کنيم که احتمال دارد تکنولوژي طراحي شده مورد سوءاستفاده قرار گيرد که بايد دست از کار بکشيم. در تمامي کشورهاي دنيا که در زمينه‌ هواو فضا فعالند تنها تعداد اندکي به اهداف نظامي علاقمندند». البته همين تعداد اندک هم بهاندازه کافي موجب نگراني هستند.
آمريکا، چين، روسيه و ايران از علاقمندان کابرد نظامي ماهواره‌ها
آمريکا و چين پيش‌تر نشان دادند که ماهواره‌هاي نظامي پيشرفته‌اي براي پرتاب موشک در اختيار دارند. دولت روسيه نيز بهاندازه کافي در اين زمينه مطلع است. دولت ايران هم با ارسال پارازيت روي ماهواره‌هاي مخابراتي، نه تنها تمامي قواعد بين‌المللي را زيرپا گذاشته بلکه سمت و سوي علاقمندي خود را در زمينه هوا و فضا روش کرده است.
نگراني کارشناسان هوا و فضا در مورد احتمال حمله جاسوسان و دزدان اطلاعاتي به روبات‌هاي پرنده چندان بي‌مورد نيست. از اين رو سازمان هوا و فضاي آلمان تيم ويژه‌اي تشکيل داده است تا گزنيه‌هاي مختلف را در مورد احتمال حمله به اين روبا‌ت‌هاي پرنده بررسي کنند.
کلاوس لندستل مدير اين تيم اما مي‌گويد: «فراموش نکنيد که ما در يک سازمان تحقيقاتي فعاليت مي‌کنيم نه در کميته ويژه حفاظت از اطلاعات!» پژوهشگران سازمان هوا و فضاي آلمان خواستار عقد پيماني بين‌المللي براي حفاظت از ماهوار‌‌ه‌ها و سيستم‌هاي پشتيباني کننده آنها مانند اين روبات‌هاي پرنده هستند.

baroot-kh22 On

خبر يك جهان - سناي آمريكا تحريمات جامع جديدي عليه ايران را تصويب كرد
سناي امريكا روز پنجشنبه به اتفاق آرا, بسته تحريمات جامع و جديدي عليه ايران را تصويب كرد , هدف از اين تحريمات مجبور ساختن ايران به توقف برنامه تسليحات اتمي خود از طريق قطع واردات بنزين آن ميباشد.
اعضا سنا با 99 راي مثبت و بدون هيچ راي منفي اين لايحه را تصويب كردند , انتظار ميرود كه امروز, مجلس نمايندگان نيز اين لايحه را تصويب نمايد
لايحه بعد از تصويب, با امضا پرزيدنت باراك اوباما , تبديل به قانون خواهد شد تا فشار اقتصادي روي ايران را افزايش دهد.
سناتور دمكرات هري ريد Harry Reid رهبر اكثريت سنا گفت ” ما بايد توليد سلاح اتمي توسط ايران را متوقف نماييم-سلاحي كه مطمئنا امنيت ملي امريكا و اسرائيل را مورد تهديد قرار خواهد داد” او اضافه كرد ” خواست ما, هدف قرار دادن ايران در جائي است كه حداكثر صدمه به رژيم ايران را در بر خواهد داشت”....
قطعنامه, شركتهايي كه فرآوردههاي نفتي تصفيه شده مانند, بنزين و سوخت جت در اختيار ايران قرار ميدهند را از دسترسي به بازارهاي امريكا منع ميكند.....
اين اقدام همچنين شركتهايي كه در بخش انرژي, با ايران تجارت ميكنند را مورد هدف قرار ميدهد, اين شركتها شامل كمپانيهاي غير امريكايي تامين كننده بيمه, سرمايه گذاري و خدمات كشتيراني نيز ميباشند.
بر اساس اين لايحه بانكهاي غير امريكايي كه داراي روابط تجاري با موسسات ايراني كه در ليست سياه قرار دارند, هستند از سيستم مالي امريكا حذف خواهند شد. اين موسسات شامل سپاه پاسداران و چندين بانك ايران ميباشند.
سناتور جمهوريخواه جان مك كين گفت ” ما گزينهاي را در مقابل كمپانيها در سراسر جهان قرار دادهايم : آيا شما خواهان روابط تجاري با ايران هستيد؟ يا اينكه شما خواهان روابط تجاري با امريكا هستيد؟ فكر نميكنيم كه گزينهيي باشد ولي ما كمپانيها را مجبور به انتخاب خواهيم كرد. آنها نميتوانند هر دو را داشته باشند”
اين لايحه همچنين از دولت امريكا خواهان شناسائي مقامات ايراني كه در نقض حقوق بشر دست دارند, گرديده و خواهان هدف قرار دادن آنها از طريق تحريماتي مانند ممنوعيت سفر و مسدود ساختن دارائيهاي آنها شده است.
همچنين براي اولين بار از كمپانيهايي كه خواهان قرارداد با دولت امريكا هستند ميخواهد كه تائيد نمايند, كه آنها و شركتهاي تابعه آنها داراي روابط تجاري با ايران نيستند.
سناتور جمهوريخواه ميچ مككانل Mitch McConnell رهبر اقليت سنا گفت ” تصويب تحريمات ايران يك قدم مهمي است ولي اين فقط اولين قدم است” او تاكيد كرد كه واشينگتن و متحدينش ” بايد براي ايران روشن نمايند كه توليد سلاح اتمي غير قابل قبول است”.

baroot-kh22 On

پروسه يكساله قيام و جنبش دانشجويي
دانشجويان در سالگرد قيام 18تير78 بار ديگر به خيابانها آمده و مرگ ديكتاتور حاكم بر ايران را فرياد ميزنند
دانشجويان دلير و قيام آفرينان ايران زمين
فريادهاي شجاعانه شما در 18تير78 و همچنين در سالهاي بعداز آن كه «مرگ بر خامنه اي» و «مرگ بر ديكتاتور» را در فضاي سياه اختناق طنين افكند، سراپاي استبداد خونخوار حاكم را به لرزه درآورده و جهان را به تحسين شما واداشت.
اتحاد و همبستگي شما با يكديگر و ساير اقشار، قادر است كه تمامي تدابير سركوبگرانه نظام را در هم شكسته و دعاوي سخيف خامنه اي و پاسدار احمدي نژاد را كه وانمود ميكنند از قيام اثري باقي نمانده، را به هيچ بگيرد.
مگر تا بحال خامنه اي و سپاه و بسيجش هر چه از بيرحمي و سفاكي در آستين داشتند را بر شما اعمال نكردند؟
دانشجويان هرگز جنايتي را كه اين رژيم در 18تير78 در حق دانشجويان روا داشت را فراموش نخواهند كرد.
جوانان ايراني و دانشجويان شجاع دانشگاهها از شرق و غرب و شمال و جنوب تهران تا اصفهان و شيراز، تا تبريز و مشهد و كرمان و دزفول و سنندج و همدان و قزوين و بابل عزم جزم كردهاند كه در سالگرد18تير درس بزرگي به ديكتاتور ايران بدهند و بياد شهداي دانشجويي و شهداي قيام وكسانيكه در راه آزادي مردم ايران جان باختند، صداي ناقوس مرگ رژيم را در همة جهان بصدا در بياورند. كما اينكه از روزِ بعد از انتخابات قلابي رژيم، همه مردم به خيابانها ريخته و با تظاهرات ميليوني مرگ سران نظام را خواستار شدند.
قيام همچنان با سردادن شعارهاي «الله اكبر» شبانه و ياد شهدا در شب هفت وچهلم آنها ادامه يافت و در مناسبتهاي مختلف نيز شاهد بيرون ريختن مردم به خيابانها از جمله: 18تير ـ روز بازگشايي دانشگاهها ـ روز 16آذر ـ روز عاشورا ـ 22بهمن و چهارشنبه سوري سال گذشته بوديم. قيام آفرينانِ ايران زمين با برگزاري سالگرد قيام 18تيرامسال نيز نشان خواهند داد كه شعلههاي قيام خاموش شدني نيست. اگرچه امسال نيز شاهد تظاهرات و تحصن و اعتراض دانشجويان و جوانان در سالروز قيام از 22خرداد تا 30خرداد، بوديم كه دانشجويان با اعلام انزجار از رژيم حاكم بر ايران و با شعارهاي «مرگ برديكتاتور» تظاهرات كرده و خواهان آزادي زندانيان سياسي شدند.
ما دانشجويان آزاديخواه ايران زمين، از همه دانشجويان و جوانان و زنان دلير ميهن، خواستاريم كه در هركجاي ايران هستند، بارديگر در سالگرد 18تير به خيابانها آمده و فرياد آزادي و مرگ بر ديكتاتور را بار ديگر طنين انداز كنند.

baroot-kh22 On ۶ تیر ۱۳۸۹

تجمع معلمان 18 تير ساعت 17 درب جنوبي دانشگاه تهران
وبلاگ اتحاديه معلمان ايران
ازادي معلمان دربند را فرياد مي زنيم
همکاران ارجمند همانطور که مطلع هستيد نيروهاي امنيتي وعده داده بودند تمامي معلمان دربند بعد از ۲۲ خرداد ۸۹ از زندان ازاد خواهند شد . از اين رو فعالان جامعه ي معلمان نيز به اميد ازادي همکاران خود سکوت کرده بودند . متاسفانه به نظر مي رسد انچه که نيروهاي امنيتي اظهار داشته اند وعد ه تو خالي بيش نبوده از اين رو اتحاديه معلمان ايران از همه ي همکاران ارجمند خود مي خواهد در اعتراض به زنداني
نمودن معلمان شريف مجدا دست به تجمع اعتراض اميز بزنند تجمع معلمان استان تهران در اعتراض به زنداني کردن معلمان
زمان ۱۸ تير
ساعت ۱۷
وعده ما......... درب جنوبي دانشگاه تهران

baroot-kh22 On

هموطن ۱۸ تير يادت نره
بر روى صندليهاى واگن هاى آخر متروى امام حسين به آزادى، شعار «سيدعلى غارتگر ۱۸تير توراهه» و «مرگ برخامنهاى جنايتکار ۱۸ تير يادت نره» نقش بسته است.
درتهرانپارس خيابان پيشاهنگ نيز شعار مرگ بر خامنه اى ۱۸ تير يادت نره توسط جوانان فعال اين منطقه نوشته شده است.
در شمال پارک ملت نيز در اطراف حوض وسط، و بر روى نيمکتها شعار «خامنها ى آماده باش لشکر خلق تو راهه ـ قرارما ۱۸ تير تهران»، نوشته شده است.
در پارک ساعى تهران شعارهاى «خامنهاى جلاد ۱۸ تير تو راهه» و مرگ بر خامنهاى بر روى نيمکتها، کف زمين ورودى پارک، جعبه برق نقش بسته است.
بر روى صندليهاى اتوبوسهاى ميدان انقلاب به راهآهن شعار «خامنهاى قسم بخون شهدا ولايتت را به زير مىکشيم – ۱۸ تير يادت نره» و «خامنهاى آماده باش لشکر خلق تو راهه» ديده مى شود.
در صد دستگاه در خيابان نبرد و دهم فروردين و خيابانهاى منتهى به آنها شعار «تير ماه دوباره آمد عمر خامنه اى سر آمد – ۱۸ تير يادت نره» توسط جوانان فعال اين منطقه نوشته شده است.

baroot-kh22 On ۲۸ خرداد ۱۳۸۹


30خرداد، گردهمايى قيام آفرينان بر سر شهادتگاه ندا آقا سلطان

در دانشگاه تهران يک اطلاعيه به‌طور وسيع پخش شده است که طى آن مردم را براى گراميداشت ياد شهيد ملى، ندا آقا سلطان و تمامى شهيدان به خون خفته مردم ايرن به تجمع و گردهمايى در محل شهادت ندا، واقع در اميرآباد تقاطع خسروى - صالحى، در روز 30 خرداد درساعت16 ، دعوت کرده است. اين اطلاعيه با امضاى «کميته گراميداشت شهداى 30 خرداد» ميباشد

baroot-kh22 On

سالگرد قيامى كه ميليونها ايرانى تظاهرات كردند
سى.ان.ا:
چند روز پس از اين كه ميليونها نفر در ايران اعتراض كردند، كيانوش، يك وبلاگ نويس اينترنتى گفت او تحت تعقيب رژيم ايران قرار گرفت. كيانوش افزود: بسيار ترسناك است. من ميدانستم اگر مرا دستگير كنند، قضيه بيش از كتك زدن خواهد بود. من از وضعيت كسانى كه به زندان افتاده بودند، با خبر بودم. ميدانستم اين بار شوخى ندارند.
سى.ان.ان گفت
كيانوش، 30ساله، كه نخواست چهرهاش نشان داده شود گفت اين عكسها را از تظاهرات برداشته بود، و روى وبلاگ خودش گذاشته بود. 9روز پس از انتخابات، يكى از همسايگانش به او تلفن زده و گفت نيروهاى امنيتى به در خانه او آمده بودند و دنبال او ميگشتند. كيانوش گفت با ادامه تظاهرات، او 27روز در خانه يك دوست خود مخفى شد و سپس 500 دلار به قاچاقچى داد تا او را از كشور خارج كند. گروههاى حقوق بشرى ميگويند هزاران تن از معترضان از ايران خارج شدهاند، تا از دست سركوبى رژيم عليه روزنامه نگاران، هنرمندان و فعالان فرار كنند .
محسن، يك شاعر 31ساله گفت: ”بسيار مشكل است، زمانى كه شما كشورتان را ترك ميكنيد، زيرا نميدانيد آيا بازخواهيد گشت؟ ”محسن اين روزها در مورد رژيم سركوبگر شعر مينويسد

كيانوش و محسن گفتند به افشاگرى عليه رژيم تهران ادامه خواهند داد. كيانوش با وبلاگ و محسن با اشعارش
محسن ميگويد: ما نميتوانيم در برابر بى عدالتى سكوت كنيم. اگر ساكت شويم، فرقى بين ما و حيوانات نخواهد بود. بايد به اعتراضات خود ادامه دهيم. كيانوش مىگويد: مهم است كه همواره بدانيم، براى هر دريافت، ابتدا بايد پرداخت كرد.

baroot-kh22 On


فراخوان به تجمع در سالگرد قتل ندا

در سي ام خرداد سال گذشته گلوله دژخيمان ضحاک زمان قلب پاک دختر ايران زمين ندا آقا سلطان را شکافت و گل زندگاني او را پرپر کرد.ميليونها نفر در جهان با ديدن صحنه هاي به خون غلطيدن ندا همراه با ايرانيان گريستند.
در سالگرد شهادت نداي آزادي ايران همه با هم عصر روز يکشنبه سي ام خرداد در محل شهادتش در خيابان کارگر شمالي تقاطع خسروي و صالحي گردهم مي آئيم و شمعي به ياد مظلوميت او روشن خواهيم کرد.

baroot-kh22 On

در پي حمله به خانه شهيد سهراب اعرابي ،مادران شهداي ۲۵ خرداد اعلام کردند :
تنها يک شب پيش از آنکه به خانه علما در قم حمله شود به خانه سهراب اعرابي هم حمله شد و ما از يکي چه دير باخبر مي شويم و چه کم خبررساني مي کنيم. با پروين فهيمي حرف زدم صدايش آنقدر خشمگين و دل آزرده بود که تمام خانه ام هنوز پر از فريادهاي مادر سهراب است، يک نفس فرياد مي کشيد؛ هجوم وحشيانه کساني که چند شمع روشن و چند شاخه گل همسايه ها بر درگاه خانه سهراب را تاب نياوردند و مثل مغول ها و شعبان بي مخ ها خانه خرابي مي کنند.

baroot-kh22 On ۲۳ خرداد ۱۳۸۹

مرورگری که خود فیلتر شکن است

با استفاده از این مرورگر شما می توانید با خیال راحت و بدونه آنکه زحمت نصب برنامه فیلترشکن را به خود دهید به اینترنته بدون فیلتر دسترسی داشته باشید برای دانلود این برنامه بر روی لینکه زیر کلیک کنید



baroot-kh22 On

مادر سهراب: کسي نمي تواند حق برگزاري سالگرد را از من بگيرد


پروين فهيمي را بسياري از ايرانيان به نام «مادر سهراب» مي شناسند. مادري که پس از راهپيمايي مسالمت آميز بيست و پنجم خرداد ماه، فرزندش را گم کرده بود و پس از بيست و پنج روز پرس و جوي هر روزه در برابر زندان ها و کلانتري ها و بيمارستان هاي تهران عاقبت در سي ام خردادماه ۱۳۸۸، خبر را دريافت کرد: سهراب اعرابي کشته شد.

سهراب اعرابي جوان نوزده ساله اي که به گفته مادرش دست هايش را براي يک اعتراض مسالمت آميز بالا برده بود اما در برگه پزشکي قانوني او گواهي شده است، علاوه بر تيري که به اين جوان شليک شده بود، بازوي او را نيز شکستند.
پروين فهيمي شايد يکي از نخستين مادران داغداري بود که پس از کشته شدن فرزندش سکوت نکرد و مادران شهداي ديگر را نيز مشوق به شکستن سکوت بود. در سي و يکم تير ماه سال گذشته، وي تنها چند روز پس از خاکسپاري سهراب اعرابي به همراه جمعي از زنان عضو کمپين يک ميليون امضاء ، علي رغم فضاي کاملا امنيتي، به ديدار خانواده ندا آقا سلطان رفتند و آنجا بود که مادر ندا آقا سلطان نيز چهل روز پس از کشته شدن دختر بيست و هشت ساله اش لب به سخن گشود و اين شايد پيوند نخست مادران کشته شدگان انتخابات بود که ناگفته هايشان را به صورت جدي تر در رسانه ها منعکس مي ساخت.
در سالي که گذشت، از ميان ده ها کشته انتخابات شايد نام ندا و سهراب بيش از سايرين بر زبان ها بود و حتي تمبر يادبود سهراب اعرابي و ندا آقا سلطان در ژاپن و هلند نيز منتشر شده است.
جرس با پروين اعرابي، در آستانه سالگرد شهادت سهراب اعرابي، گفتگويي پيرامون رنج يک ساله مادران داغدار ،پيگيري ها، بيم ها، اميدها و نگراني هايش در مورد شهداي گمنام انجام داده است که در پي مي آيد:
خانم فهيمي، تنها هشت روز ديگر باقي مانده است به سالگرد روزي که گفته مي شود سهراب در ميدان آزادي تير خورده است، اين روزها در آستانه 22 خرداد به خانواده برخي از کشته شدگان تذکر داده اند که مراسم سالگرد و يادبود براي شهدا برگزار نکنند، برخي ها هم از مصاحبه منع شده اند، شما چه چطور؟
يک بار به خانه من آمده اند و تذکر دادند که نبايد در خانه ما هيچ تجمعي صورت بگيرد. اما برگزاري مراسم سالگرد حق يک مادر است و هيچ کسي نمي تواند اين حق را از ما بگيرد. من ۲۵ خرداد به بهشت زهرا مي روم تا در کنار سهراب باشم. بيست و دوم تيرماه هم سالگرد به خاک سپاري سهراب است و ما بايد به بهشت زهرا برويم. سهراب را کشتند و کسي نمي تواند منکر اين شهادت شود، جاي او هم بهشت زهرا هست پس کسي هم نمي تواند جلوي ما را بگيرد که پيش بچه هايمان نرويم. فقط مي توانم ابراز اميدواري کنم که ۲۵ خرداد شاهد انبوه نيروهاي امنيتي در بهشت زهرا نباشيم. .
در تمام اين يک سال، آيا دولت ايران سراغي از شما گرفت؟
همان روزهاي اول از استانداري و هلال احمر آمدند و بعد همه چيز تمام شد، در حالي که من هيچ هراسي از اينکه کسي به خانه ام بيايد نداشتم و مي خواستم حرف ها و ناگفته هايم را به هر مسوولي بگويم تا شايد قاتل فرزندم را پيدا کنم. آنها حتي وسايل سهراب را هم به من تحويل ندادند، بالاخره براي يک مادر تمام وسايل فرزندش ارزشمند است، مگر چقدر کار داشت که بگويند حداقل وسايلش را به ما برگردانند که هر وسيله سهراب به اندازه يک دنيا براي من مي ارزد؟
مثلا چه وسايلي؟
سهراب وسايل زيادي نداشت، اما همان عينکش، دو انگشتر که يکي عقيق بود، يادگار مادربزرگش و يکي هم يادگار پدرش بود، مدال فرورتيش با يک زنجير در گردن اش و يک دستبند سبز. اين همه چيزهايي بود که مي توانست دل يک مادر را آرام کند. ولي همان را هم نتوانستيم پس بگيريم، شايد براي آنها بي ارزش باشد اما براي يک مادر همه چيز است. معلوم است وقتي جواب همين درخواست هاي ساده را نمي دهند، پرونده کشته شدن را هم پاسخگو نخواهند بود. به ما حتي قول پيگيري هم نداده اند. تازه من دنبال قصاص قاتل هم نبودم، همه خواسته من، معرفي و محاکمه يک قاتل بود تا به عنوان يک مادر به او بگويم، پسر من و باقي جوان هايي که کشته شدند، دشمن شما نبودند، دشمن اين مملکت هم نبودند، مي خواستم از قاتل فرزندم بپرسم به دستور چه کسي دلش رضا داد که هم وطن اش را بکشد.
و شما همه اين حرف ها را بعدها به رسانه ها گفتيد، آيا از رسانه ملي ايران و از رسانه هاي دولتي هم کسي سراغ تان آمد تا حرف هاي شما را بشنود؟
از صدا و سيما براي يک مصاحبه به خانه ما آمدند، من فقط يک درخواست ساده از آنها کردم، گفتم به شرط آنکه همه گفته هاي يک مادر را پخش کنند، حاضرم بنشينم و هر آنچه بر من گذشت را برايشان بازگو کنم. چه بهتر که آدم با رسانه هاي رسمي کشور خودش از ظلمي که به يک شهروند رفته است حرف بزند، اما آنها نخواستند و رفتند، از پرس تي وي آمده بودند و من فقط خواستم مرا سانسور نکنند چون به عنوان يک مادر فقط مي خواستم از حق خودم براي پيگيري پرونده کشته شدن سهراب بگويم. به آنها گفتم فايده ندارد که مدام برنامه بسازيم و بگوييم يک عده اغتشاشگر بچه هاي ما را کشتند، بياييد تا ما برايتان بگوييم چه کساني بچه هاي مرا درخيابان و يا در کهريزک کشته اند، من يک انسان هستم، در ايران زندگي مي کنم و اين حق قانوني من است که با رسانه ملي کشور خودم در مورد آنچه بر پسرم گذشت حرف بزنم و هيچ حرف سياسي هم ندارم. حاضر نشدند بنشينند پاي درد دل هاي يک مادر تا حداقل برايشان بگويد سهراب چگونه تير خورد و من چگونه بيست و پنج روز به هواي اينکه بچه ام هنوز زنده است همه جا را گشتم .
پزشکي قانوني هم تيرخوردن سهراب را تاييد کرده بود، وقتي برگه پزشکي قانوني را ديديد...
در برگه پزشکي قانوني نوشته بودند، تير به سمت بازوي سهراب اصابت کرد و از زير قلب وارد ريه شده. بازوي سهراب را شکستند. نمي دانم چه کساني و اصلا چطوري. قلبم درد مي گيرد وقتي ياد آن روزها مي افتم که تمام بدنم بي جان شده بود و هيچ کسي نبود حتي جواب نامه هاي ما را بدهد که اين بچه را کجا بردند و چرا کشتند، براي يک اعتراض؟ سهراب خلافي نکرد ه بود و سزاور مرگ نبود، من حتي براي بچه هاي کسي که به سمت بچه من شليک کرده اند هم نمي توانم مرگ بخواهم آنها چطور دلشان آمد دست هاي خالي پسرم را ببينند و بعد شليک کنند و بازوي شکسته او را تحويل ما بدهند، به خدا قسم من حتي يک سيلي هم نمي توانم به صورت قاتل پسرم بزنم .
خيلي از جوانان دچار خشم هستند از کساني که سهراب و ديگران را کشته اند و در طول اين يک سال پاسخگو هم نبوده اند؟
مي دانم شهداي گمنام ديگري هستند که شايد ما حتي نام آنها را هم نشنيده باشيم. هيچ آمار دقيقي از تعداد کساني که بعد از انتخابات کشته شدند در دست نيست. بهشت زهرا شده است بهشت جوانان اما من به عنوان يک مادر حتي حس انتقام جويي هم ندارم، از اعدام و قصاص بيزارم چون دردي را دوا نمي کند، دار زدن و انتقام گرفتن از قاتل، براي من، سهراب نمي شود همه دلخوشي و اميد من اين است که حس هم وطن کشي يک جايي تمام شود نه آنکه خودم همان کاري را بکنم که آنها با بچه هاي ما کرده اند. هميشه يک اقليت ناچيز وجود دارند که مي توانند آدم ها را بکشند و اين اقليت از عقل محروم هستند، آدم به روي انساني که عقل ندارد و از روي حماقت آدم مي کشد، گلوله نمي کشد.
پس با همين استدلال درست در آستانه سالگرد کشته شدن سهراب، از خون فرزندتان به بهاي آزادي زندانيان سياسي گذشتيد؟
بله، چون اولا براي من بخشش شيرين تر از انتقام است. اگر چه مي دانم طرف مقابل هم بايد فهم اين بخشش را داشته باشد و در ثاني فکر مي کنم، حالا که سهراب من بر نمي گردد شايد بايد کاري براي بچه هاي ديگرم که در زندان هستند انجام دهم. براي همين گفتم حاضرم از خون فرزندم بگذرم به شرطي که زندانيان سياسي را آزاد کنند. همه آنها يکي هستند مثل سهراب. من با خون سهراب معامله کردم، يک معامله انساني واگر زبان انسانيت برايشان آشنا باشد بايد جواب دهند وقتي يک مادر از خون جوان از دست رفته اش براي آزادي صدها جوان ديگر مي گذرد، چرا آنها مقاومت مي کنند؟
فکر نمي کنيد کساني که حتي سيد حسن خميني را به دليل ديدار با زندانيان سياسي سرزنش مي کنند و مي گويند؛ ديدار او با اغتشاشگران آزاد شده جرم است، شما را هم متهم به دفاع از اغتشاشگران در زندان کنند؟
واقعيت اين است که اغتشاشگر معني نمي دهد، مگر مي شود يکدفعه بگوييم اين همه مردم اغتشاشگر هستند؟ اينها همه فرزندان همين کشور هستند و با اغتشاشگر خواندن آنها مشکل اصلي سرجاي خودش باقي مي ماند.
شما در شوراي شهر تهران گزارشي در مورد وضعيت پرونده کشته شدن سهراب ارائه داده بوديد، نتيجه چه شد و آيا از طريق مجلس هم پيگيري بوده ايد؟
هيچ کس در مملکت پاسخگو نيست. درد من اين است که مجلس هم مثلا بايد خانه ملت باشد و نماينده هايش بايد داد ما را بزنند ولي هرگز اينطور نبوده، در همان بيست و پنج روز که به هر دري مي زدم تا سهراب را پيدا کنم به مجلس هم رفتم، به نماينده هاي مجلس مي گفتم بچه خودتان اگر گم مي شد چه مي کرديد؟ آنقدر جواب مرا ندادند تا بچه من يخ زد، جنازه يخ زده سهراب را تحويل من دادند. ظاهرا ما هيچ جايي در اين مملکت نداريم که برويم. ما مردم صبوري هستيم و تحمل ما هم زياد است. انگار هنوز باور نکرده اند که قدرت را با خودشان نمي توانند ببرند آن دنيا، آدم فقط يک کفن را مي تواند با خودش ببرد، پسر جوان من و جوان هاي ديگر هم با يک کفن رفتند با اين تفاوت که بچه هاي ما با يک کفن خون آلود مي روند و دل هايشان پاک است.
موقع خاکسپاري سهراب فيلمي از شما منتشر شد که فرياد مي زديد سکوت نخواهيد کرد، به خاطر مي آوريد آن روز را؟
بدترين روز زندگي ام يکي آن روز بود که فهميدم سهراب کشته شد و دومي زمان خاک سپاري اش بود. من چهار تا بچه دارم، وقتي سهراب را کشتند، براي من انگار يک چهارم قلبم از جا کنده شد و با تابوت سهراب رفت ولي سکوت و بغضم همان روزي شکست که عکس سهراب را در ميان عکس هاي کشته شدگان شناسايي کرديم.
ظاهرا برادر سهراب، عکس را شناسايي کرد و خبر کشته شدن را به شما داده بود، درست است؟
بله بيست تير به اتفاق پسرم سيامک رفته بوديم آگاهي شاپور چون من پيگيري هايم در زندان ها و بيمارستان و خيابان ها و هيچ جا جواب نداد، پرونده مفقودي براي سهراب تشکيل داديم، گفتند بياييد عکس کساني که کشته شده اند را ببينيد و شناسايي کنيد که آيا سهراب يکي از آنهاست يا نه. دفعه اول که ديدم سهراب ميان آنها نبود و من ديگه طاقت نداشتم بار دوم بروم عکس بچه هاي مردم را که کشته شده اند ببينم، گفتم پسرم مي آيد اينکار را مي کند. سيامک رفت، تا دوساعت نيامد، نگرانش بودم، من مدام توي ساختمان ها دنبالش مي گشتم ولي از دور ديدم سيامک پشت يک ديواري قايم شده است. با آنکه دلم آن روز دگرگون بود و يک حسي به من مي گفت يک اتفاقي افتاده اما آن لحظه نفهميدم چرا سيامک پشت ديوار قايم شده، جلو رفتم و گفتم سيامک چي شد، رنگ به صورت سيامک نبود، از ياد آوري صورت ترس خورده و بي رنگ سيامک تمام تنم مي لرزد، گفت؛ مادر، سهراب را کشتند، من از آن لحظه به بعد هيچ نفهميدم.
ببخشيد که شما را مجبور به بازگو کردن يک ماجراي دردناک کرده ام ولي آيا خودتان هم موفق به ديدن عکس سهراب و يا پيکرش شديد؟
من نمي توانستم ببينم، طاقت نداشتم. فقط يادم هست همان روز به زور مرا مي بردند پشت مانيتور و مي گفتند چون شاکي پرونده خود شما هستيد بايد خودت هم عکس را ببيني و تاييد کني وگرنه با تاييد پسر شما نمي توانيم جنازه را تحويل بدهيم. هر چه مي گفتم من دل ديدن عکس سهراب را ندارم و مي دانم سيامک دروغ نمي گويد اما رضايت ندادند، پاهايم را روي زمين مي کشيدند و من نا نداشتم حرکت کنم، من همسرم را سال هشتاد و شش از دست داده بودم و رنج ديده بودم اما پدر سهراب مريض بود. حالا که يک بچه بي پدر را کشته بودند...خدايا بدترين و سخت ترين لحظه زندگي ام بود زماني که ناگهان صورت مهربان سهراب را در مانيتور اداره آگاهي ديدم، به زمين و زمان فحش دادم. در اولين عکس از گلو به بالا را فقط نشانم دادند، جاي تير خوردن را نشانم ندادند. صورتش حالت خواب سهراب بود. آرام بود... مگر اين تصوير از جلوي ذهنم مي رود...
آخرين باري که سهراب را ديديد کي بود؟
بيست و پنج خرداد بعد از راهپيمايي مسالمت آميز از من خداحافظي کرد و به سمت انقلاب رفت. ولي من همان روزهايي که دنبالش مي گشتم، همان روزهايي که اخبار مربوط به شکنجه ها را هم مي شنيدم، يک بار سهراب را در خواب ديدم. دندان هايش را ريز ريز کرده بودند. اين خواب، آرام و قرارم را از من گرفته بود، در همان خواب مدام از سهراب مي پرسيدم شکنجه شدي؟ دندان هايت چرا ريز ريز شده؟ در گوشم گفت: اشکالي نداره. ولي من باز سوال مي کردم و سهراب خم شد و درگوش ديگرم با يک لحني که مرا آرام کند، گفت: مي گم اشکالي نداره مامان. وقتي عکس سهراب را در مانيتور ديدم فقط مي خواستم ببينم دندان هاي پسرم را خرد خرد کردند، مي خواستم ببينم شکنجه اش کردند... نگذاشتند در غسالخانه بروم و بچه ام را ببينم...
خرداد براي سهراب ماه شلوغ و پر هيجاني بود، چون عکس ها و فيلم هاي زيادي از او در کمپين هاي انتخاباتي و راهپيمايي هاي بعد از انتخابات منتشر شده است که شما هم در آن عکس ها با سهراب همراه مي شديد، خرداد امسال چه حالي داريد؟
خرداد، براي سهراب انگار ماه اضطراب بود، هم بايد براي دانشگاه خودش را آماده مي کرد و هم براي آينده کشور .نگراني داشت، همان عکسي که شال سبز به گردن دارد و من هم با عکس آقاي موسوي کنارش نشسته ام خود گوياي همه چيز است، سهراب چند روز قبل از کشته شدن اش اصلا غذا نمي خورد، لب به هيچ چيزي نمي زد و مدام مي گفت من نگران آينده هستم، يعني چه اتفاقي مي خواهد براي کشور بيافتد.
پس سهراب با آنکه فقط نوزده سال داشت، به مسايل سياسي هم توجه مي کرد؟
سهراب مثل خيلي از جوان هاي ديگر اين مملکت قلبش براي کشورش مي زد، بي قرار آينده بود، اهل روزنامه خواندن بود، آرزو داشت خبرنگار شود، دلم مي خواهد دفتر خاطراتش را به شما نشان دهم ببينيد چقدر دردناک است که پسر من در دفتر خودش اسم چند روزنامه نگار ايراني را به عنوان خبرنگاران مورد علاقه اش نوشته بود و حالا خوشحالي من به عنوان يک مادر اين است که دارم با روزنامه نگاراني که سهراب اسم شان را در دفترش نوشته بود، صحبت مي کنم. دلم مي خواهد ايران آنقدر آباد و آزاد شود که براي همه فرزندانش جا داشته باشد نه کسي را بکشند و نه کسي را مجبور کنند از خانه خودش بيرون برود، مي دانم گريه و زاري کردن از مادر رها نمي شود اما اينها براي من فرزند نمي شود، دلم مي خواهد فرزندان ديگرم آزاد باشند
با سپاس از شما که وقت تان را در اختيار جرس قرار داديد


baroot-kh22 On


مجيد توکلي، فعال دانشجويي دربند در اولين سالگرد انتخابات بحث بر انگيز ايران، نامه اي را در وصف يکسال مبارزه دانشجويان و روزنامه نگاران و فعالين مدني و مردم ايران نگاشته است.
متن اين نامه که به دست خبرگزاري هرانا رسيده است به قرار زير است:
خردادي ديگر رسيد، خردادي در سالهاي سياه استبداد و خردادي در پي همه سالهاي براي آزادي بيش از صد سال ماه اميد بود و ماه مردم شد.
سالي گذشت پر از تلخي و سالي گذشت سر شار از اميد
سالي تلخ از آن روز که شادي حضور مردم در جشن دموکراسي انتخاب رييس جمهور و رهبري سرزمينمان در توطئه ننگين و مهندسي آرا و صندوق هاي آواره ستاد انتخابات داستاني را سرآغاز شد، سالي تلخ در سوگ مرگ راي ما شده سرزمينمان در تقلب بزرگ 22 خرداد، سالي تلخ در حمله شبانه به خانه هاي فعالان سياسي و مدني و روزنامه نگاران؛ در يورش وحشيانه اي بامداد 25 خرداد به کوي دانشگاه و در هجوم بي سابقه به جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه، سالي تلخ در آغازگر کشتار پس از جشن حضورو شعور مردم در 25 خرداد سبز
و تلخي هاي فراوان از بازداشت هاي خود سر، تاخت و تاز چماق به دستان در شهرهايمان شليک گلوله به سينه و روي پسران و دختران سرزمينمان در مياه اشک و دود و خون برامدن گاز اشک آور و فرود آمدن باتوم ها. تلخي قصه زندان؛ انفرادي و شکنجه و تجاوز، نام کهريزک و نام امنيت بازداشتگاه سپاه و وزارت، بازجوهاي سارالله و امنيت، مزدوري پليس و پليسي مزدورهاي لباس شخصي
چرخه در جريان بودو دادگاه هاي ننگين از راه رسيد؛ فرياد بيداد بر کرسي داد نمايش قدرت شکنجه و محکوم سلول انفرادي قدرت تهديد خانواده و تحقير و فحاشي و صورت هاي بيجان مات شدگان بي دادگاه هاي جمهوري اسلامي نمايش دادگاه هاي فرمايشي، مصاحبه هاي رسواي سرپوشي و کنفرانسهاي بي حياي ابروريزي
تلخي ميگذشت قصه مرگ عزيزان سرزمينمان از هفتاد گذشت، عاشوراي ميبايست تا شهيدانمان از هفتاد و دو نفر بگذرد خيانت روز اول به جنايت رسيد، جنايت با رذالت دوام يافت تا وقاحت اين قوم پرکين استبداد اخرين بيان حيات بيداد در اين ديار استبداد باشد
اما ...
سالي گذشت سرشار از اميد؛ اميد به تغيير. اميدي که در دريايي بيشماري سبزهاي معترض در خيابانهاي شهرمان شور وحرکت ميگرفت تا صفحه هاي رسان خواه شتاباني پيام بيداري و اگاهي ملت ها را به گوش و چشم جهانيان برساند اميدي از غلبه ايمان حقيقت بر جان و منفعت اميدي که در تکرار حضور در شجاعت و صداقت رهبران در نفع خشونت و ايستادگي مردم در بيان شجاعانه و گوياي مناديان آزادي خواهي و حقوق بشر سرزمينمان رقم خورد اميد به تغيير در تمسخر مردمان از شب و شب انديشي اميدي به تغيير در رسوايي دروغ و تقلب در رسوايي تجاوز و شکنجه در رسوايي قتل و کشتار و در رسوايي سرکوب و ارعاب در رسوايي باتوم و گاز اشک آور در رسوايي بازداشت و سلول انفرادي در رسوايي دادگاه هاي فرمايشي و بيدادگاه هاي نمايشي در رسوايي اشک هاي تمساح و خطابهاي پر خطا منابر جمعه در رسوايي جمعه ننگين 29 خرداد درپسان خطبه ننگن خونبار
سالي سرشار از اميد؛ در افتادن تشت رسوايي مدعيان بي اخلاق در بي ابرويي قرائت فاشيستي از اسلام در سر افکندگي بنياد گرايان حجره هاي ارتجاع – درگاه فساد تحجر و عقب مانگي و در گاه انجماد عزت و مردانگي
سالي براي مردود شدن ولايت فقيه سالي براي بطلان رسوايي جنايت سالي بر اصل و اساس خيانت سالي راي اميد به پيروزي سالي براي آزادي سالي براي دموکراسي و نگاه انساني سالي براي زيست اخلاق و حفظ مسلماني
زمانيست که بايد حرف را کوتاه کرد بر بلندي همت افزود و بيش از اين از ماه خرداد سالگرد شروع قصه تغيير بزرگمان نميگوييم اما روزها در شماره اند تا بگويند تشنه صداي مردميم تشنه حضور مردميم روزها در شماره اند تا از بي تابييمان بگوييم از بي قراري روزهاي طوفانيمان. ميشد از سلول انفرادي گفت ميشد از روي صندلي اتاق بازجويي گفت ميشد از گلوي فشار شده گفت ميشد از دهاني پر از خون گفت ميشد از چشماني خون بار از درد ضربات سخت گفت ميشد از نهاد اميخته و رنج و شکنجه گفت ولي مردم ايستادند و مقاومت کردند تا راحت بگوييم از آزادي خواهيمان . از استبداد ستيزي يمان
خرداد رسيد و باز ايرانمان در بند است خرداد رسيد خانواده هايمان پشت در هاي زندانند خرداد رسيد و انبوه ياران و دوستان چشم منتظر دارند خرداد رسيد و حق مردممان به دستان قاصب نشان دارند خرداد رسيد و خانواده هايي داغ دارند
ميتوانستم از آن مطالباتمان بنويسم ميتوانستم از کارهاي برون رفت از اين بن بست بنويسم ميتوانستم آزاديمان را در صدر بازگشت آرمش بنشانم ميتوانستم شادي را مهمان شب و روز خانمان کنم ميتوانستم يادي از گذشته کنم ميتوانستم با بزرگانمان درد دلي کنم ميتوانستم از رهبران و انديشمندانمان بگويم ميتوانستم به رهبران کشورها فکر کنم و به انها بگويم مبدا دست که گلويي آزادي خواهان را فشرد به گرمي و دوستي فشار دهي مبادا پاي ميز مذاکره تنها مشت کنيد که اگر حقوق بشر و آزادي و دموکراسي در ايران بميرد تا ما فردا صلح امنيت جهاني در خطر است ميتوانستم به جهانيان بگويم که اگر موتور جنگ افروزي و تجهيز اتمي و موشکي اندکي متوقف مانده از ازادي خواهي و ظلم ستيزي مردم اين سرزمين است ميتوانستم بگويم بدانيد آنها که امروز در خيابانها مردمشان را سرکوب ميکنند اگر فرصت بيابند آسمان و زمين شهرهاي شما را امن نمي گذارند ميتوانستم بگويم اگر آزادي زنده نماند؛ اگر دموکراسي و حقوق بشر باقي نماند؛ بدانيد صلح و امنيت شما را رها خواهد کرد مي توانستم يادي از دانشگاه کنم مي توانستم گذري بر گذارمان داشته باشم مي توانستم از مرام و رفتارمان بگويم مي توانستم به گونه اي ديگر بنويسم يا حتي اصلا ننويسم
اما ...
مانده ايم و سختي به جان خريده ايم دوستانمان را در انبوه سختي هايشان در دانشگاه و روزنامه ها و رسانه ها و احزاب و کمپين ها ديديم صداي بيدار شجاع بيانيه ها را شنيده ايم تا بخواهيم تشکر کنيم از حضوري که پيشاپيش ميبينيم از حماسه ي ديگر که رقم ميزنيد از بام خانه هايتان از ميز کارتان از اتاق خانه و کنار همسر فرزندانتان از کودک در اغوشتان در خيابانها از استواري گامهايتان از خدا حافظي آخرتان؛ ميدانم بدهکاري کشورمان را به آزادي پرداخت خواهيد کرد
دارد 22 خرداد با ياد 25 خرداد ميرسد با ياد 30 خرداد 18تير و روز قدس ياد 13 آبان و 16 آذر ياد تکرار عاشورايي تاريخ ظلم ستيزي تکرار جشن پيروزي و شادي نوروزي؛ فرا رسيد و ما بيدارتريم مي ميانيم و رسانه و اگاهي را پاس ميداريم براي رسوايي خشونت براي شکست استبداد هنوز ايستاده ايم و دست در دست هم در برابر ديکتاتورها خواهيم ايستاد و خواهيم گفت ما پيروزيم
18 تير هم نزديک است همسايه خرداد اينبار يازدهمين سالگرد ان تلخي ديگر را ميهمان است سخنم با ياران دبستاني ام است سخنم با دانشجويان؛ هر دو جنبش و حرکت مردم و مرکز و اگاهي و بيداري مردم است سخنم با دانشجويان است با دانشجويان که سال هاست ايستاده اند تا باورمان نشود که بر اين استوار گاه گمانه نشستن توان برد دانشگاه کابوس حاکمان خيره سر است دانشگاه خواب از چشم ديکتاتوران و مستبدان ربوده است و اين ميراث ايستادگي تاريخ دانشگاه است دانشگاه اگر مردي سرزمين نميشناسد به آن دليل است که دانشگاه مقيم و اهلي دارد بنام دانشجو . دست از همه تعلقات و بندها آزاد و رها از يوغ استبداد ها
خردادمان رسيد و تير در راه است ياران دبستانيمان را که فراموش نکرده ايد ترکه بيداد خوردگان اين سالها را ديده ايد خون خواهران و برادرانتان ايا از جامعه ان روزتان پاک شد و ان هنگام که بر روي زانوي شما جان لبريز از ايمانشان را پرواز ميدادند پرت شدگان ازبام و پنجره ها خوابگاه ها را که فراموش نکرده ايد يادتان هست که چگونه سنگرهاي دفاع از جان يارانتان را به اتش کشيدند چند دوست زنداني داريد چند يار پشت ميله هاي دانشگاه داريد اساتيدتان در زندان يا در تبعيد؟ ميگويند بايد اخراج شوند! مثل خودتان که به درد دانشگاههاي اسلامي – ايدئولوژي باور – خودي پرور - استبدادي امروز نميخوريد فراموش نکرده ايد که دانشجوهستيد فراموش نکرده ايد که چشم ملتتان به شماست هميشه ميگفتيد دانشجو ميميرد؛ ذلت نمي پذيرد من از پشت اين ديوار ها هم صداي شما را ميشنوم منتظرم تا بياييد و از پيروزي بگوييد از عزت و استواري بگوييد منتظرم شدي، سهمي از ازادي براي همه خانواده هايمان باشد رهبران سبزمان را تنها نگذاريد مردم بيدارمان را يارو ياور باشيد رهبر و راهور باشيد اين فرصت بزرگ تاريخي را غنيمت شماريد سعادت و حضور در بطن اين تغيير بزرگ را افتخار بدانيد سرنوشت نيک سرزمينتان را صورت بخشيد تلاش بيش از صد ساله را به نتيجه برسانيد در قله تاريخ بايستيد
سالها در کنارتان بوده ام و هميشه گفته ام که آرمان گرايي از ميان ما رخت بر بسته است ما نسلي هستيم که اميد و ارمانمان را صورت تحقق ميبخشيم ما براي اصول خواسته هايمان صبور نيستيم ما نسلي هستيم که جاي صبر و بردباري شجاعت و فداکاري را سرلوحه قرار داديم ما در دل اصلاحات به پشتوانه حمايت ها شعار نميدهيم ما تريبون و کرسي و نشريه رسمي نداريم ما در قلب استبداد سخن ميگوييم ما با تکبه بر ايمانمان فرياد ميزنيم ما در کنار هم هستيم و با تکيه بر آگاهي و عزتمان امده ايم ما امده ايم تاريخمان را بنويسيم ما امده ايم اينده مان را بسازيم ما امده ايم ملتمان را جاودانه کنيم ميدانم ايستاده ايد چنانچه هميشه بوده ايد
مجيد توکلي خرداد 89 زندان اوين

baroot-kh22 On

دانشگاهها در تب سوزان قيام خرداد همچنان شعله ور است

گيلان: جمعي از دانشجويان دانشگاه آزاد گيلان با چند مزدور نظام كه وارد كلاس شده بودند , درگير شدند كه در ادامه اين خبر براي 5 دانشجو پرونده درست كردند كه براي 3 نفر از آنها درگيري با مزدوران نظام ذكر شده است .

تهران : شبها در خوابگاه دانشگاه ملي, صداي فريادهاي اعتراض همچنان بلند است و دانشجويان شبها بانگ آزادي الله اكبر را سر ميدهند

كرمانشاه : حراست دانشگاه نسبت به قبل سخت گيريهايش بيشتر شده و خيلي مواظب است كه هيچ تجمعي صورت نگيرد. از آنجايي كه پارسال شروع اعتراضات و تجمعات با آتش زدن علفهاي خشك بود , براي جلوگيري از اين كار خود حراست اقدام به آتش زدن علفهاي خشك كرده است با اينكار سعي در ايجاد رعب و وحشت بين دانشجويان كرده است.

baroot-kh22 On


گفتگو با پدر امير جوادي فر يکي از قربانيان کمپ کهريزک

هفتمين جلسه دادگاه رسيدگي به پرونده بازداشتگاه کهريزک، امروز در حالي در دادسراي نظامي تهران برگزار مي شود که پدر امير جوادي فر، يکي از جانباختگان اين کهريزک در گفتگو با "روز" خبر داده است که به دليل اعتراض خانواده هاي جان باختگان به کيفرخواست، قاضي دادگاه دستور تحقيق داده و برگزاري دادگاه را متوقف کرده بود.
علي جوادي فر همچنين خبر ميدهد که از قضاتي که دستور انتقال فرزندش به کهريزک را داده اند به دادسراي کارکنان دولت شکايت کرده است. با آقاي جوادي فر در حالي گفتگو کرده ام که همچون ماههاي گذشته به شدت متاثر است و به راحتي قادر به سخن گفتن نيست.
امير جوادي فر، دانشجوي مديريت دانشگاه آزاد قزوين بود. پيکر بي جان اين جوان 25 ساله که روز 18 تير سال گذشته بازداشت شده بود، در حالي به خانواده اش تحويل داده شد که آنها پيش از آن نمي دانستند فرزندشان کجا و در چه شرايطي نگهداري مي شود.
پيشتر آقاي جوادي فر به "روز" گفته بود که: "روز 18 تير با من تماس گرفتند و گفتند بچه شما در بيمارستان فيروز گر است و از ما خواستند به اين بيمارستان برويم. ما هم رفتيم. در آنجا آثار ضرب و شتم برروي بدن امير مشخص و تحت مداوا بود.
ما از آنجا او را با ماموري که همراهش بود به بيمارستان لاله در شهرک غرب منتقل کرديم. در آنجا فهميديم چند جاي بدنش شکستگي دارد و تا ظهر روز 19 تير تحت درمان بود اما ظهراو را مرخص کردند و ما چون مامور همراه او بود مجبور شديم او را تحويل بدهيم. خودم به اتفاق مامور او را بردم و به پليس امنيت تهران تحويل دادم تا مساله حل شود و از آن تاريخ هيچ اطلاعي از او نداشتيم و در به در دنبال او مي گشتيم اما نتوانستيم هيچ خبري کسب کنيم؛ در ليست زندانيان اوين هم نام پسرم نبود تا اينکه اطلاع دادند بيائيد بچه تان را تحويل بگيريد و او را از پزشکي قانوني کهريزک تحويل گرفتيم".
و اينک از آقاي جوادي فر پرسيده ام:
روند برگزاري دادگاه را چگونه مي بينيد آيا اميدي هست که اين دادگاه به نتيجه اي که شما و ساير خانواده هاي جان باختگان و شاکيان اين بازداشتگاه انتظار داريد برسد؟
فعلا نمي توان اظهار نظر کرد چون نتيجه دادگاه هنوز معلوم نيست و حکم صادر نشده است. ما هم صبر ميکنيم ببينيم بالاخره به کجا مي رسد.
گويا شما به روند دادگاه اعتراض داشتيد ممکن است در اين مورد توضيح دهيد؟
بله ما به قسمت هايي از کيفرخواست اعتراض کرديم و به همين دليل برگزاري دادگاه متوقف شد يعني آخرين جلسه در فروردين ماه برگزار و بعد از اعتراض ما متوقف شده بود.
اعتراض شما دقيقا به چه بود؟ آيا اين اعتراض فقط از جانب شما بود يا ساير خانواده ها هم اعتراض داشتند؟
ما در واقع به يکسري از موارد اتهامي و يکسري از افرادي که که در کيفرخواست، اسمي از آنها نيست اعتراض کرديم و خواستار حضور و محاکمه آمران در دادگاه نيز شديم. اين اعتراض هم از سوي وکيل ما و هم از سوي وکلاي خانواده هاي محمد کامراني و محسن روح الاميني صورت گرفت. قاضي دادگاه هم دستور تحقيق مجدد داد و روند برگزاري دادگاه را متوقف کرد. حالا امروز بعد از يک ماه و نيم، جلسه دادگاه برگزار مي شود و ما امروز خواهيم فهميد که به اعتراض ما ترتيب اثر داده اند يا نه.
اسم قاضي مرتضوي و ساير قضاتي که دستور انتقال فرزند شما و ساير بچه ها را به کهريزک داده اند در کيفرخواست اين دادگاه نيست. آيا اعتراض شما به اين موضوع بوده يا...
نه، متاسفانه چون دادگاه غيرعلني است و مرتب تاکيد مي شود که اطلاع رساني از دادگاه جرم است نمي توانيم زياد حرفي بزنيم. اعتراض ما به بخش هايي از کيفرخواست و نبودن اسامي برخي افراد در کيفرخواست است. ما رسما در دادگاه گفتيم که بايد آمران نيز در کنار عاملان محاکمه شوند. در حاليکه در اين دادگاه فقط عاملان هستند و اسمي از آمران نيست؛ ما گفتيم فقط اينها را نمي خواهيم بايد آمران نيز بيايند و محاکمه شوند و اکنون منتظر جلسه بعدي هستيم که امروز خواهد بود. درباره قضات نيز بله ما اعتراض کرده و گفته ايم که بايد به اتهامات آنها نيز رسيدگي شود، اما قاضي دادگاه گفت که به اتهامات آنها در دادسراي انتظامي قضات رسيدگي خواهد شد و اين دادگاه فقط مربوط به اتهامات افراد نظامي است. در اصل گفته اند که پرونده دو قسمت دارد که قسمت مربوط به پرسنل ناجا در سازمان قضايي نيروهاي مسلح رسيدگي مي شود و بخش مربوط به قضات در دادسراي انتظامي قضات خواهد بود اما هنوز نگفته اند دادگاه انها چه زماني برگزار خواهد شد.
آيا شما در دادسراي انتظامي قضات نيز شکايتي مطرح کرده ايد؟
ما در دادسراي کارکنان دولت شکايت کرده و خواهان محاکمه قضاتي که بچه هايمان را به کهريزک فرستاده اند شده ايم و منتظر هستيم که به شکايت مان در آنجا نيز رسيدگي کنند.
چرا دادسراي کارکنان دولت؟
پي گيري کرديم گفتند بايد آنجا شکايت کنيم و پرونده الان در شعبه 12 اين دادسرا است؛ گويا اين دادسرا پرونده به دادسراي انتظامي قضات ارجاع خواهد داد.
در کيفرخواست دادسراي نظامي، متهمان چه کساني هستند؟
12 نفر از پرسنل نيروي انتظامي با رتبه ها و درجه هاي مختلف در اين دادگاه به عنوان متهم هستند که به اتهامات آنها رسيدگي مي شود. اما نمي توانم بيش از اين توضيح دهم چون ما را از اطلاع رساني منع کرده اند.
برخي شايعات از صدور حکم اعدام براي متهمان خبر ميدهد آيا اين قضيه صحت دارد؟
هنوز حکمي صادر نشده و هنوز دفاع آخر متهمان صورت نگرفته است.
اگر براي متهمان اين دادگاه حکم اعدام صادر شود و...
ما خواهان محاکمه آمران هستيم و با اعدام چند نفر که به عبارتي عاملان هستند ما آرامش نخواهيم يافت و در اصل پاسخ درستي به عدالت خواهي ما نخواهد بود. ما ميخواهيم عدالت اجرا شود. ما روز اول به سيستم اعتماد کرديم و من فرزندم را خودم بردم تحويل دادم اما بعد... اکنون فقط اجراي عدالت را ميخواهيم؛ اگر عدالتي است آمران و عاملان و همه کساني که دست داشتند را محاکمه کنند، اگر هم عدالتي نيست و مثل روال سابق مي خواهند داستان سازي کنند که من به خدا مي سپارم و دادم را از خدا ميخواهم و...
آقاي جوادي فر، سالگرد امير نزديک است شما براي اين روز مراسمي خواهيد داشت؟
بله ما روز 23 تير که سالگرد امير است همچون شب سوم او، در پارکينگ منزلمان مراسم خواهيم داشت.
آقاي جوادي فر ميدانم براي شما بسيار سخت است و پوزش ميخواهم باز باعث ناراحتي شما شدم و...
نه دخترم اين ناراحتي ماههاست که با ماست؛ هر روز براي ما دقيقا مثل روز اولي است که با شما صحبت کردم و از امير گفتم. امير فرزند من بود و داغ فرزند هميشه براي پدر و مادر سخت است و عادي نيست و.... اما ما تحمل ميکنيم و در ازاي اين صبر و تحمل اگر عدالتي باشد و اگر ما اعتقادي به خدا و پيغمبر داريم اين صبر به نتيجه مي رسد. اگر هم عدالتي نباشد که مسببين را به خدا واگذار کرده ام. مطمئنم که خدا حق ظالمان و کساني را که به من و مردم و کشور ظلم کرده اند خواهد ستاند. کسي نمي تواند بچه مرا و بچه هاي ديگر را زنده کند؛ بچه هاي ما جانشان را در راه مملکت از دست دادند و اگر کمي عدالت وجود داشته باشد آمر و عامل و مسبب را بايد با هم محاکمه کنند.

baroot-kh22 On ۱۶ خرداد ۱۳۸۹

براي راهپيمايي روز 22 مسير امام حسين تا آزادي ساعت 16 بعد از ظهر حضور سبز بهم ميرسانيم....
اطلاع رساني كنيد......

baroot-kh22 On ۱۵ خرداد ۱۳۸۹

این فیلم هفتاد و هفت دقیقه ای مستند، تصویرگرزندگی « ندا آقا سلطان» زن جوان و مبارزایرانی است که در بیست ژوئن سال گذشته در یک تجمع مسالمت آمیز در پی رفتار خشونت بار رژیم جمهوری اسلامی به ضرب گلوله یک شبه نظامی در امیر آباد تهران به شهادت رسید. فیلم «برای ندا»، ندا آقا سلطان را از زبان مادر، پدر و سایر اعضای خانواده از کودکی تا ماهها پس از جان باختن او تصویر می کند. فیلم به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه و عربی تهیه شده است. شهره آغداشلو بازیگر توانای سینما، گویندگی این فیلم را به عهده دارد. «برای ندا» با همکاری فرهنگسرای پویا در پاریس ساخته شده است. این فیلم در روز جان باختن ندا آقا سلطان از چند کانال معتبر تلویزیونی در دنیا پخش خواهد شد و در همان روز به طور کامل به روی شبکه های اینترنتی قرار خواهد گرفت.

baroot-kh22 On

براي اعدامهاي اخير و زندانيان سياسي در بند
من
فرياد ناميراي خلقم
مرا بر دار بياويز
كه ميلادي دوباره خواهم داشت
دالانهاي كبود سرخ
ميعاد گاه هزاران شقايق نورس
در طلوع باورهاي حقيقي
در غروب شقاوتهاي بي فردا
مارا به سراي بودن فرامي خواند
مرا بر دار بياويز
مرا بردار بياويز
من
دوباره زاده خواهم شد
درقلب طوفانهاي بي باك
درانعكاس رودخانه
وكهكشاني بي پايان
من
در شريان زمين
دوباره خواهم روئيد
من فرياد بي پرواي خلقم
مرا بر دار بياويز
مرا بردار بياويز
اين دار
پايان راه فرداي توست
وفرداي ما
ناميرا تر از هر روز
مي آيد

baroot-kh22 On

به نام دوست
پدر و مادر واژه هايى بود که زيباييش آرامم ميکرد اما من ارزش اين زيبايى را نتوانستم به خوبى درک کنم ولى افتخارم وجود آنها بود.
چيزى به پايان نمانده است
نماز – روزه – و ديگر حقوق دينى که به گردن داشتم و تازه با آن اخت شده بودم را به خدا ميسپارم
واما ايران – من افتخارم اين است که ايرانى بودم و براى ايران گردنم زبرى طناب دار را حس کرد.
در مورد نظام اسلامى حاکم چيزى نميگويم چون حکايت عجيبى خواهد بود اگر زمانى کسى اين نوشته را خواند:
تن کشته و گريه دوستان به از زنده و خنده دشمنان
مرا عار آيد از آن زندگى که سالار باشم کنم بندگى
آرش رحمان پور
۷/۱۱/۸۸

baroot-kh22 On

بخشى از دستنوشته ها و وصيت نامه «آرش رحمانى پور»، زندانى سياسى اعدام شده
آرش رحمانى پور زندانى سياسى است که در بهمن ماه سال گذشته، در سن ۱۸ سالگى در زندان اوين اعدام شد. به گزارش خبرگزارى هرانا آرش در طول بازداشت خود در بند ۲۰۹ زندان اوين اقدام به نوشتن دلنوشتهاى نموده است. وى همچنين در آخرين لحظات حيات خود وصيتنامهيى نگاشته كه در زير آورده ميشود: بخشى از متن نامه آرش رحمانى پور:
به نام خداوند جان و خرد، کزين برتر انديشه برنگذرد
نمىدونم کى بود که فهميدم وظيفهاى دارم و نسبت به اون خاکى که روش قدم ميزارم مسئولم؛ فقط ميدونم حالا که اسم اين خاک و اين سرزمين رو ميشنوم غم عجيبى که پر از غروره تمام وجودم رو فرا ميگيره. غرور رو بيشترمون داريم اما غم براى اينه که حتى ذرهاى از وظايفم رو نسبت به کشورم انجام ندادم.
نميدونم چرا بايد اين جاى تاريخ ايستاده باشم، نمىدونم اين خاک تاکى نبايد روى آسايش ببينه!
به بالاى اين ساليان دراز به ايران نيآمد بجز سوز و ساز
ز دشمن بجز آتش و خون نبود بجز غرش ديو مجنون نبود
بسوزاند دشمن کتاب مرا همه رامش و خر و خواب مرا
اين خاک ماست، همه زندگى ماست همه هويت ماست. آرزوم اينه که همه بدونند در مقابل اين خاک وظيفهاى دارند.
...براى هر بندهيى يه چوپان و يک مسير هست تا به چراگاه حقيقت برسه. اين هم مسير منه که داخلش هستم. درسته که سخته و مشکل درسته که تنهام و يه خرده خسته اما من همه اين سختيها رو براى رسيدن به اون حقيقت طلائى به جون ميخرم چون بايد وظيفهام رو انجام بدم.
چو فردا برآيد بلند افتاب من و گرز و ميدان و افراسياب
حکايت من حکايت عجيبه که هنوز خودم درکش نکردم شايد توى چند بيت شعر بشه خلاصه اش کرد.
زان يار دلنوازم شکريست ما شکايت گرنکته دان عشقى بشنو تو اين حکايت
تصميم گرفتم حرفهام رو بيشتر با خداى خودم بزنم فکر ميکنم فقط اونه که حرف دلم رو ميفهمه درسته که همه سختيهاى اين مسير رو بايد به جون بخرم اما بعضى گله ها رو بايد به خود خودش گفت البته شايد يکى هم اين نوشته ها رو خوند و فهميد درد ما چيه.
بى مزد بود و منت هر خدمتى که کردم يارب مباد کس را مخدوم بىعنايت
من براى عشق به کشورم تلاشى که از دستم بر مياد انجام ميدم ولى گله من اين‌جاست که آيا مزد اين عشق، گمراهى بود. من به اميد کسى يا چيزى فعاليت نميکردم اما از خداى خودم توقع داشتم کمکم کنه. اما شايد کرده باشد و من نديده باشم.
رندان تشنه لب را آبى نمىدهد کس گويى ولى شناسان رفتند ازين ولايت
ما کجا و عشق کجا من فقط لاف عشق ميزنم ولى دلم بدجورى ميگيره وقتى بين اين مردم حتى لاف هم خريدارى نداره، دلم بد جورى از درد بي عشقى ميگيره.
در زلف چون کمندش اى دل مپيچ کانجا سرها بريده بينى بىجرم و بىجنايت
دلم ميگيره وقتى ميبينم توى اين ديار، عاشقى جرمه، جرمى که مجرمش بى گناه بالاى دار ميره!
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود از گوشهاى برون آىاى کوکب هدايت
راهم رو گم کردم نه همراهى دارم نه تجربه اى. اما پرم از عطش رسيدن، پر از اميد، پر از اعتقاد به هدف. گله ام اينه که چرا راهنماييم نميکنى خدايا؛ شايد ميکنى و باز من نميبينم.
هرچند بردى آبم روى از درت نتابم جور از حبيب خوش تر کز مدعى رعايت
خيلى چيزها از دست دادم و باز هم خواهم داد ولى يه چيز بزرگترى رسيدم و اون اطمينان به هدفم بود با اين حال ميدونم اين مدعى عاشقى هيچ کارى براى کشورش نکرده.
به کوى ميکده گريان و سر افکنده روم چرا که شرم همي آيدم زحاصل خويش
هر روز جوونهاى اين خاک روى زمين ميافتند و غرب و شرق بايد دلشون براى اونها بسوزه نميدونم چند ندا و ترانه بايد کشته شه...
رقيب آزارها فرمود و جاى آشتى نگذاشت مگر آه سحر خيزان سوى گردون نخواهد شد
از هرچه بگذريم سخن دوست خوشتر است
خيلى حرفها دارم که با شما عزيزا بزنم، چى شد، چى به من گذشت، اظهارات من معلول چه عللى بود چيزهايى که توقع نداشتم ديدم و شنيدم و هزار چيز ديگه که شايد باور نکنيد چون هنوز خودم هم باور نکردم ولى با اين همه
نشد ابرو خم از سنگينى بار قفس مارا که اين سنگين سبکتر باشد از بال مگس مارا
اول از همه يه دنيا شرمندگى دارم براى همتون نيلوفر، جمال، سارا، پيام، خاله عزيز و عمه عزيز، سحر، بهاره و… اميدوارم منو ببخشيد به خاطر دلتنگيها و لحظه هايى که پر از غم و دلهره شديد البته بين خودمون بمونه من همچين آدم دلچسبى هم نيستم ولى خوب خاطرات تلخ و شيرين زيادى با هم داشتيم حالا هم هر موقع دلم تنگ ميشه سعى ميکنم خوابتون رو ببينم.
... به خوبى ميدانم که پروردگار مرا براى هدفى آفريد و آن چيزى نبود جز ساختن وطن، ساختن ايران بر پايه نيک پندار و نيک گفتارو نيک کردار. ديرى در اين انديشه بودم و سرانجام بر سر آزمايش آمدم و نزد يکى از بزرگان شنيدم که ”به عمل کار برآيد“ .
و چون اين مسأله بر من آشکار گرديد کوشيدم پندار را به کردار آورم ... ميگويند آرش گناهکار است چون جوانى فاسد است و به خداوندان اين کشور اعتقاد ندارد و خداوندان نو به جاى آن ميگذارد و اينک دعاوى را يک به يک در نظر بگيريم: من جوانى فاسدم چون گناهانى دارم. اى گراميان من ميگويم گناهکار مدعى است که امور جدى را سرسرى ميگيرد و بدون وجدان تاريخ مارا به زير سؤال ميبرد و چنان مينمايد که به بعضى امور اعتناى تام دارد در صورتى هرگز عنايتى به آن نداشته، مي پندارد با ماست اما با بيگانه دشمنى؛ دوستى ميکند.
ميپندارد از ماست اما به تاريخ من ريشخند ميزند. ايا اين ريشخند گناه نيست که در خور سزا باشد.
شايد کسى بگويد اى آرش آيا شرمگين نيستى که در دنيا چنان زندگى کردى که جان خود را به خطر انداختى؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در اين است که انديشه مرگ و زندگى نزد تو اهميت دارد ولى چنين نيست و تنها چيزى که شخص بايد نگران آن باشد اين است که آنچه ميکند درست است يا نادرست و حقيقت است يا باطل و ارزش است يا… وگرنه تمام دلاورانى که در عرصه دفاع از اين مرز جنگيدند از سفيهان بودهاند. اى گراميان اين اصلى مسلم است در نزد من که اگر کسى به حقيقتى شريف دست يابدکه در آن پايمرد باشد. نه از مرگ بيانديشد و نه از خطر هراسد و شرافت را فداى سلامت نکند که اگر من جز اين ميکردم گناهکار بودم و خواه به هر شکلى که به حقيقتى برسم هرگز روش خود را تغيير نخواهم داد اگر چه هزار بار به عرصه هلاک در آيم.
پس اى قضات ظلم، از مرگ من اميدوار و هراسناک باشيد که پس از اين خداوند هيچ‌گاه رحمت را بر طالب حق قطع نمىکند.
آنچه اکنون براى من پيش آمده از تصادف و اتفاق نيست و يقين دارم خير من در اين است که حتى ديگر زنده نمانم و از همه انديشههاى دنيا آسوده شوم. با آن که ميدانم مدعى هدف خير نداشت و قصد آزارم داشت از آن گله مند نيستم چون در مقام گله نيست. اما از شما گراميان درخواست دارم: ”ايران را فراموش نکنيد و آن را افضل بدانيد بر نفع خود“ .
نمى دانم اينک شايد و شايد وقت آن رسيده که از يکديگر جدا شويم من آهنگ مردن کنم و شما در فکر زندگى باشيد اما کدام يک بهره مند تريم جز خداوند هيچ کس آگاه نيست.
اگر اين آخرين تير من براى دفاع از ايران است بدانيد که آرش جان خود درتير کرد و آن را خواهدش افکند.
۸۸/۸/۱۰
اوين۲۰۹ سلول ۱۲۱

baroot-kh22 On

ساعت 1130 امروز احمدي نژاد در حال صحبت كردن ميباشد ، صدايش در تمام بهشت زهرا پخش ميشود در قطعه ( 257 ) تعداد 5 نفر توسط لباس شخصي ها با حالت زننده اي همراه با ضرب و شتم دستگير شدند .

baroot-kh22 On

و من زمزمه می کنم ؛ گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه تبرهایتان زخم دار است ؛ با ریشه چه می کنید؟ ؛ گیرم که بر سر این باغ ، نشسته در کمین پرنده‌اید ؛ پرواز را علامت ممنوع می‌زنید ؛ با جوجه های نشسته در آشیان چه می‌کنید؟ ؛ گیرم که می‌کشید ؛ گیرم که می بُرید ؛ گیرم که می زنید ؛ با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟
ابتدا به خانواده‌هاي داغدار فرزاد كمانگر ، علي حيدريان ، شيرين علم هولي ، فرهاد وكيلي و مهدي اسلاميان تسليت عرض مي‌نماييم و از آيت‌الله علي خامنه‌اي مي‌پرسيم كه به كدامين گناه هورام و هوراز وكيلي را از نعمت داشتن پدر ؛ نوجوانان كامياران را از داشتن معلمي چون فرزاد كمانگر محروم كردي ؟ آيت‌الله خامنه‌اي شما مدتي را در زندانهاي طاغوت بسر برده‌ايد حال جا دارد بپرسيم كه در زندان‌هاي طاغوت به شما تجاوز شد ؟!! مسئوليت مستقيم دين گريزي جوانان و نوجوانان ايراني بر عهده رژيم جمهوري اسلامي و در راس آن علي خامنه‌اي است . آقاي خامنه‌اي ! به راستي از خداوند شرم نمي‌كنيد ؟!! آيا يزيد با حضرت زينب و امام سجاد چنين كرد كه شما در مملكت امام زمان(!!) با زهرا بني‌يعقوب ، ندا آقاسلطان ، سهراب اعرابي ، كيانوش آسا ، محسن روح‌الاميني و ... چنين كرديد .
اين قدرت چه ارزشي دارد كه شما با جوانان و نوجوانان و زنان و مردان ايراني چنين مي‌كنيد ؟!! ننگ بر شما باد .
شما با عدم كفايت و لياقت خود در اداره كشور هم بر منابع ملي ايران و هم بر جان و مال و ناموس مردم ايران چوب حراج زديد .به راستي يزيد ، شمر ، چنگيز و هيتلر در مقايسه با شما در محضر خداوند ، رو سفيد و سربلندند . ما دانشجويان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات تهران ضمن محكوم نمودن اعمال ننگين شما ، اعلام مي‌داريم كه نه رژيم فاشيستي جمهوري اسلامي را به رسميت مي‌شناسيم و نه علي خامنه‌اي را لايق مقام رهبري ايران مي‌دانيم و به اميد روزي هستيم كه علي خامنه‌اي نيز همانند صدام مجازات شود . ما دانشجويان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات تهران به علي خامنه‌اي مي‌گوييم كه واي به حالت اگر براي مجيد توكلي ، شرف جنبش دانشجويي و نماد ايستادگي اتفاقي بيفتد . واي به حالت اگر براي دانشجوي مبارز ، علي مليحي اتفاقي بيفتد . در پايان از كليه دانشجويان دانشگاه‌هاي آزاد و ملي در تهران و ساير شهرستانها دعوت مي‌كنيم براي نشان دادن قدرت و عظمت جنبش دانشجويي و جنبش سبز ايران با حضور پرشكوه خود در راهپيمايي روز 22 خرداد مشت محكمي بر دهان علي خامنه‌اي رهبر نامشروع جمهوري فاشيستي اسلامي زنند و بار ديگر بر پيكر نحيف و در حال احتضار جمهوري اسلامي ضربه‌اي سخت وارد كنند .
اندکی صبر سحر نزدیک است
دانشجويان دانشگاه آزاد واحد علوم وتحقيقات تهران

baroot-kh22 On

«از خاک سکوت آتش فرياد بسازيم»
خرداد ماه حادثه هاست در تقويم اين سرزمين و ما به خرداد پر از حادثه عادت داريم….
سال هاست دانشگاه ، اين قلب تپنده ي ظلم ستيز در مقابل دشمنان ديرينه آزادي قد علم کرده و فرياد آزادي خواهي دانشجويان اين خاک مقدس خواب آسوده از چشمان ظلم انديشان چکمه پوش چماق به دست ربوده است.در پي اعمال سرکوب و فشار هاي فرا قانوني بر قشر هميشه بيدار جامعه که مسئوليت فرياد هاي در گلو خفته مردم براي بر قراري جامعه اي آزاد و برابر را بر دوش ميکشد براي چندمين بار چماقداران به ساحت مقدس دانشگاه حمله ور شدند و در آستانه سالگرد حمله وحشيانه شان در ۱۳ خرداد سال ۸۸ بار دير جاي سيلي وحشيانه شان در اول خرداد بر چهره هميشه مظلوم دانشکده فني تهران مرکز ماند.از نيم قرن پيش که چنگال ديکتاتوري سينه سه يار دبستانيمان را دريد و دانشگاه را به خون مقدسشان گلون کرد ، آموخته بوديم که مزدوران زر اندوز زور مدار پاسخ همراهي و همصدائي ما را جز به خشم و خشونت نخواهند داد.چون ما نه چون آنان سوداي زر در سر داريم و نه جز قلم و زبانمان سلاحي داريم و نه در مسيرمان با نقاب تزوير طي طريق ميکنيم… اين .ديکتاتوريست که نقاب عوض ميکند ، گاهي در کليسا ، گاهي با چکمه و امروز با ريا و تزوير .
در آستانه اولين سالگرد اين فاجعه خونين ، بار دير شاهد رفتار هاي استاليني از سوي اقتدار گرايان هستيم، که پا را از سرکوب دانشجويان فرا تر گذاشته و با يورش به دفتر رسمي يک سازمان قانوني “دفتر هيات امناي دانشگاه آزاد اسلامي ” بار ديگر يادي از خود در بر گهاي تاريخ سياه ديکتاتوري بر جاي گذاشتند. البته اين سنت تمامي ديکتاتور هاي تاريخ است که به جاي عقل مشت در سر دارند.جاي بسي تاسف است که امروز رياست دانشگاه آزاد تهران مرکز «دکتر گذشتي» و تشکل هاي شبه نظامي مدعي جريان دانشجويي در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز که خود و همفکرانشان در صف اول برخورد با حرکت هاي دانشجويي يوده و فجايعي چون ۱۳ خرداد ، ۲۱ مهر ، ۱۶ آذر ودر آخرين اقدام خوداول خرداد را در دانشکده فني واحد تهران مرکز به خاک و خون کشيدند،جزء روشنترين نقاط پرونده عملکرديشان است دم از اسلام و عدالت علوي ميزنند.سه دهه است که از جمهوريت نظام چيزي نمانده ، لا اقل اسلام مردم را رها کنيد.
نماد اين بي عدالتي در حق دانشگاه و دانشجو را ميتوان در انتصاب اخير رياست دانشکده فني واحد تهران مرکز را ديد. که جناب افتخاري بازوي راست نيروهاي امنيتي و سرکوب در حريم مقدس دانشگاه ست براي اعمال خشونت هاي بيشتر در حق دانشجويان.
ما دانشجويان تهران مرکز ضمن محکوم کردن فشار هاي مضاعف بر دانشجويان در سال جاري وسالگرد واقعه ۱۳ خرداد ياد آوري موارد زير را هم چنان نه از طريق متوسل شدن به مراجع قدرت داخل و خارج دانشگاه ، بلکه با اصرار قاطعانه و اتکا به نيروي اراده ، آگاهي و ايمانمان به دموکراسي و عشقمان به آزادي بيان و انديشه ضروري ميدانيم:
يک)بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسي جمهوري اسلامي ، هرگونه تجمع و اعتراض بدون حمل سلاح و به گونه اي که مخل مباني اسلام نباشد آزاد است و بر اين اساس بازداشت کليه دانشجويان کشور را که در تجمعات دانشگاه ها شرکت کرده اند نقض صريح قانون دانسته و خواستار آزادي فوري و بي قيد و شط تمامي بازداشت شدگان هستيم.
دو)اعلام همبستگي با تمامي ياران دربندمان که فاصله مان ديواريست به بلنداي آزادي و پهناي شجاعت در تاريخ اين سرزمين ، سرزميني که در آن مزد آزاد انديشي زندان است و شکنجه.علي مليحي ، مهدي خدايي ،سينا گلچين ، ميلاد اسدي،آره مجيد توکلي ، کوهيار گودرزي ،بهاره هدايت و……
سه)در آستانه سالگرد انتخابات مهندسي شده ۲۲ خرداد با تمامي اسيران در بند ديکتاتوري و عزيزانمان که کشته شدند عهد ميبنديم که تا ويران کردن تمامي ديوار هاي ظلم و جور ، دست از مبارزه نخواهيم کشيد و روز ها را با هم پيوند ميدهم و خونمان را جوهر قلمهايي ميکنيم که آزادي ايران سبز را در صفحات تاريخ بنگارد.
اين موج به پا خاسته آخر دريا شده و ميهني آباد بسازيم

baroot-kh22 On ۱۱ خرداد ۱۳۸۹




http://www.youtube.com/watch?v=xM-xm-huQ5I
http://www.youtube.com/watch?v=73usC8IqMf8
http://www.youtube.com/watch?v=TzRR1bCvObw
http://www.youtube.com/watch?v=Ie_BxZWT4Lo
http://www.youtube.com/watch?v=8b8FUKMVtMs

baroot-kh22 On

به گزارش خبرنگار آژانس ايران خبـــرامروز سه شنبه 11خرداد ساعت 12 ظهر بيش از 450نفر از دانشجويان دانشگاه علم وصنعت , به رغم كليه تمهيدات امنيتي , براي برگزاري مراسم بزرگداشت سالگردشهادت كيانوش آسا تجمع كردند .
در اين تجمع حدود 150نفر از بسيجي ها به قصد برهم زدن مراسم وارد شده وشعارهايي عليه دانشجويان شركت كننده درمراسم سردادندو براي ايجاد جوو رعب ووحشت اقدام به فيلم برداري از دانشجويان كرده وتلاش ميكردند كه به اين نحو از تجمع ممانعت به عمل بياورند .
اما خون كيانوش در فرياد دانشجويان علم وصنعت خروشيد واين مزدوران به هدف خود نرسيدند